سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مرد

یکشنبه 92 اردیبهشت 29

عباس: حاجی گِـلوم مـِسوزه… میشه دستاتو بذاری رو گلوم؟!
کاظم : (با اکراه دست خونیش رو عقب میکشه)..آخه…!
عباس: نــِه حاجی!..همی دستارو بذار… میخوام همینا باشه…
کاظم: اصغر یک جوک رو برات نسخه پیچیده،گفته هر چند ساعت برات تعریف کنم…
عباس: هـا! بـُگــو…
کاظم: یک شب تو جبهه قرار بوده عملیات بشه…. میپرسن کیا داوطلب اند؟!… از اون جمع یه تــرکه ، یه رشتی ، یه قزوینی ، یه لـر …(بغض کاظم)… یه فـارس ، یه بـلوچ ، ….. — عباس؟! … عباس؟!

آژانس شیشه ای | ابراهیم حاتمی کیا 


نظر [ نظر]